محل تبلیغات شما



در عین حال اینک روزها دیر میگذرن همونقدرم زمان زود میگذره 

شدیدا تو فکرم ک مثلا ده سال دیگه میخوام چی باشم و کجا باشم 

دارم بهش فکر میکنم شاید بهتر باشه بجای هدف ده ساله هدف پنج ساله بذارم 

شایدم همون ده ساله بهتر باشه 

ده سال دیگه این موقع شده سال 1408 البته اگر زنده باشم تا اون موقع 

همیشه چن تا چیز تو زندگی برام خیلی مهم بوده 

کارم 

تحصیلات 

سلامتی 

آرامش 

از نظر کاری که احتمالا اون موقع بازنشسته شدم اما میخوام برای خودم تو این ده سال کاری دست و پا کنم که ده ساله دیگه بتونم برا خودم کار کنم تو این مدت باید یسری کارهایی بکنم که بشه اونموقع این کارو کرد ب نظرم بهتره تو زمینه مالی تبحرم رو بیشتر کنم مثلا یا از لیسانس حسابداری شروع کنم به خوندن و یا اون دوره کلاس آموزشی حسابداری به زبان انگلیسی رو برم 

در هر صورت که بعد ده سال باید ی مدیر مالی زبده و کار کشته بشم تا بتونم به عنوان سرگرمی این رشته رو بعد بازنشستگیم داشته باشم 

از نظر تحصیلات هم ک ایشاله تا اون موقع دکترامو گرفتم و دفاع پایان نامم رو انجام دادم و در زمینه مالی تحصیل کرده باشم یا لیسانس و فوق لیسانس حسابداری و یا همون دوره مالی به زبان انگلیسی 

در زمینه سلامتی باید یکم ورزش کنم و تایمی از زندگیمو به ورزش اختصاص بدم مثلا یک یا دو ساعت در روز 

در زمینه آرامش هم ک باید به هر کسی دل نبندم و مستقل زندگی کنم 

در زمینه مالی هم باید سعی کنم یکم رو خودم سرمایه گذاری کنم که بتونم در ده سال آینده با خیال راحت سفر برم یا هر کاری ک دلم میخواد 

و البته باید بیشتر بهش فکر کنم جای تکمیل دارد


با نادونی و ندونم کاری همه زندگیم از دستم رفت 

دیشب فیلم مغزهای کوچک زنگ زده رو دیدم 

حالم دگرگون شد 

چقدر شبیه نقش دختره بودم 

که گفت حالم از خودم خیلی بده 

الانم حالم از خودم خیلی خیلی بده 

سر ی خریت همه زندگیمو به باد دادم 


امروز شنبه 25 خرداد 98 

از اول وقت بهم زنگ زد که چرا بهم از خودت خبر ندادی 

منم طبق حرفش تو کافی شاپ چارشنبه عصر که دندونپزشک میخواد بگیره 

دل خور بودم 

یکم صحبت کرد و بعدم خدافظ

دوباره برا پروپوزال و ثبت نامه تو سایتش زنگ زد 

این دفعه داشت عنوان رو میخوند 

گفتم خوب خوب یهو گفت چرا سرم داد میزنی و شروع کرد قاطی کردن 

بین حرفاش گفت تو شماره خ ح داری و باید رقم پروپوزالم رو میزدی براش

بهت دو هفته است فرصت دارم 

حرفایی زدم که برانگیخته ات کنه ک عذر خواهی کنی ازم 

و یسری از این حرفا 

نمیدونم چرا اینقدر از دست من دلش پره 

دنبال چی بوده ک بهش نرسیده 

خلاصه اخرشم ک حلالت نمیکنم و این حرفا 

منم گفتم به عینه بهش 

خلاصه ک قرار شد هیچکی به هیچکی زنگ نزنه دیگه 

و این دوستی مسخره و احمقانه و اشتباه بالاخره تموم شد 

تقریبا از اردیبهشت پونزدهم تا امروز که بیست و پنجه خرداده 

در حدود دو سال و یک ماه و ده روز 

این خریت تموم شد

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Ghanoni DOWNLOAD