محل تبلیغات شما

امروز شنبه 25 خرداد 98 

از اول وقت بهم زنگ زد که چرا بهم از خودت خبر ندادی 

منم طبق حرفش تو کافی شاپ چارشنبه عصر که دندونپزشک میخواد بگیره 

دل خور بودم 

یکم صحبت کرد و بعدم خدافظ

دوباره برا پروپوزال و ثبت نامه تو سایتش زنگ زد 

این دفعه داشت عنوان رو میخوند 

گفتم خوب خوب یهو گفت چرا سرم داد میزنی و شروع کرد قاطی کردن 

بین حرفاش گفت تو شماره خ ح داری و باید رقم پروپوزالم رو میزدی براش

بهت دو هفته است فرصت دارم 

حرفایی زدم که برانگیخته ات کنه ک عذر خواهی کنی ازم 

و یسری از این حرفا 

نمیدونم چرا اینقدر از دست من دلش پره 

دنبال چی بوده ک بهش نرسیده 

خلاصه اخرشم ک حلالت نمیکنم و این حرفا 

منم گفتم به عینه بهش 

خلاصه ک قرار شد هیچکی به هیچکی زنگ نزنه دیگه 

و این دوستی مسخره و احمقانه و اشتباه بالاخره تموم شد 

تقریبا از اردیبهشت پونزدهم تا امروز که بیست و پنجه خرداده 

در حدود دو سال و یک ماه و ده روز 

این خریت تموم شد

 

سومین روز شهریور

همه چیمو از دست دادم

یالاخره دستشو رو کرد

ک ,رو ,تو ,زنگ ,بهم ,تموم ,اخرشم ک ,ک حلالت ,حلالت نمیکنم ,نمیکنم و ,نرسیده خلاصه اخرشم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چکاد ایران